خلاصه داستان : داستان درباره شخصیت «هری ملیکوز» است؛ او ورزشکار و قهرمان شنا است. اما در این میان یک اتفاق هری و دوستان اش را وارد مسیر تازه ای می کند. شخصیت «ماتیس» دوست هری، و «کارولا» خواهر هری، قصد دارند از راه فاضلاب به برلین غربی بگریزند؛ اما در حین فرار «کارولا» باز می ماند و دستگیر می شود. اینک، هری به همراه ماتیس و عده ای دیگر به فکر ایجاد یک تونل هستند که آنها را از غرب به شرق برلین برساند تا هر کدام بتوانند از این طریق، بازمانده هایشان را به نزد خود بیاورند...

خلاصه داستان : استیو اخیرا برای کار به فرانکفورت رفته است. همسرش در شهر جدید غریب و آسیب پذیر است و کاری برای انجام دادن ندارد. او با رئیس شوهرش که در بخشی از رویداد های بزرگ زندگی او نقش دارد نیز آشنا می شود. آن ها با یکدیگر یک رابطه ی پنهانی را اغاز می کنند.

خلاصه داستان :زمانی که فصل مهاجرت به آفریقا فرا می رسد، خانواده ی لک لک ها مجبور می شوند به ریچارد هویت واقعی اش را بگویند و او را در جنگل رها کنند. او یک پرنده ی مهاجر نیست و ممکن است در این ماجراجویی زنده نماند. با این حال ریچارد سر سختانه اعتقاد دارد که یک لک لک می باشد و برای ثابت کردن این قضیه دست به هرکاری می زند. او به کمک دوست عجیب و غریب خود اولگا که یک جغد است، شانس خود برای رسیدن به هدفش را آزمایش می کند و …